((:زرافه بدبخت از خیلی از تفریحات محرومه :))
پاستیل 13 کیلویی هستن ایشون ! ^.^
هیچکی منو دوس نداره :((
دارن چینی بازی در میارن :))
از فردا تو ایران مد میشه !
دقت کردین بی دست و پا ترین حیوانات مارِ
اونوقت همه ازش میترسن !
داداش رفت که رفت ، به درک
بهش فک نکن
کلوز آپی آشنا از اکثر دانشجویان محترم !
به خدا من نمیخواستم بزنم تو چشش !
خودش صورتشو آورد جلو :(
یه صلوات نثار روحش کنین :|
یکم دقت کنید متوجه مشید چرا ! احمق :))
ابزار خودکشی حلزونام دمه دسته !
وانتافه :))
بزن قدش !
ما اصلا برای هم ساخته نشدیم !
آقا این پول منو بدید لطفا ! :|
یکی از معضلات کلیپس ! :))
اینجاست که شاعر میگه :
در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن !
از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن !
کی گفته که قراره دور از تو بمونم !
من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن !
خدا رحمتش کنه !
یَک چینیِ
9999 گل رز قرمز را برا دوختن لباس
دوست دخترش تهیه کرد !
درفرهنگشون عدد 9 به معنی شایسته برای همیشه ست !
9999 گل رز قرمز را برا دوختن لباس
دوست دخترش تهیه کرد !
درفرهنگشون عدد 9 به معنی شایسته برای همیشه ست !
عاقبت غزل سرایی
*یك روز كه زیبا غزلی در نظر افتاد*
*ما را هم از عشّاق سرودن به سر افتاد*
*اما ز بد اقبالی و ناشی گری ما*
*با بانوی منزل جدلی سخت درافتاد*
*می گفت سیه چشم و سیه زلف دگر كیست؟*
*یاد تو چرا باز به رویی دگر افتاد؟*
*این بار كمی بحث فراتر ز جدل رفت*
*آینده ی رؤیایی ما در خطر افتاد*
*گفتم تو گمان كن كه شدی همسر حافظ*
*گفتا همه بدبختی از آن بدگهر افتاد*
*او بوده بهانه كه شما خیره سران را*
*نقل لب و چشم و قد و ساق و كمر افتاد*
*ای بشكند این دست كه با بیش و كمت ساخت*
*افسوس ز عمری كه به پایت هدر افتاد*
*جز خون جگر از هنرت چیست نصیبم؟*
*سوزی سخنش داشت كه در جان شرر افتاد*
*گفتم زدی آتش به دلم، طعنه زنان گفت*
*آتش به حرمخانه ی شاه قجر افتاد*
*وقتی كه هوو هست رقیب تو اقلّاً*
*دانی كه سر و كار تو با یك نفر افتاد*
*بسیار قسم خوردم و او نیز به پاسخ*
*هر بار به نفرین و به آه جگر افتاد*
*عمری به گمانم كه هنرمند و ادیبم*
*آنگونه ادب كرد كه از سر هنر افتاد*
*بیچاره اساطیر ادب پس چه كشیدند*
*با آنهمه اشعار كه ما را خبر افتاد*
*حافظ كه چه شبها به در میكده خوابید*
*یا مولوی از ترس زنش در سفر افتاد*
*ما غرق خیالات، از آن قند فراوان*
*یك ذرّه چشیدیم، كه آن هم شِكَر ! افتاد*
*بدرود غزل !؛ وای نه؛ نام تو زنانه است*
*شاید به همین نام مرا دردسر افتاد*